۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

«اقدام انگلستان در مورد جزایر سه‌گانه نتیجه دیپلماسی ضعیف ایران است»


جزیره های تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی مبنای مناقشه‌ای میان ایران و امارات متحده عربی هستند که در برهه‌های زمانی مختلف در هفت دهه‌ی اخیر، روابط میان حکومت‌های مختلف ایران و اعراب و به خصوص کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را با تنش همراه کرده است. تنب بزرگ با مساحت ۱۱ کیلومتر مربع، در ۳۱ کیلومتری جنوب غربی جزیره‌ی قشم و در بخش شمالی خط نصف کننده خلیج فارس قرار دارد. حداقل فاصله این جزیره از بندر لنگه ۴۴ کیلومتر و از راس الخیمه در حدود ۶۹ کیلومتر است. ایران در طول سال‌های مختلف برای اثبات مالکیت خود به تاریخچه‌ی این سه جزیره و تسلط چند هزار ساله‌ی ایران بر خلیج فارس و جزایر این آبراه استناد کرده است.
با این حال در دو سده‌ی اخیر و همزمان با حضور نیروهای نظامی پرتغالی و بریتانیایی در خلیج فارس، میان ایران و این کشورها بر سر مالکیت این جزایر کشمکش در گرفته است. ایران می‌گوید از نظر تاریخی بر این جزایر مالکیت دارد. امارات متحده عربی که ۳۸ سال پیش از مجموعه‌ی چند شیخ‌نشین از جمله شارجه تشکیل شد، مالکیت ایران را رد می‌کند و سه‌ جزیره ‌را بخشی از خاک خود می‌داند. در سه دهه‌ی اخیر و پس از انقلاب ۱۹۷۹ ایران‌، اختلاف میان امارات و ایران گاهی به سمت ایجاد یک بحران پیش رفته و زمانی اهمیت خود را از دست داده است.
بالاگرفتن مناقشه هسته ای ایران و همچنین حضور نیروهای نظامی غرب در آبهای خلیج فارس موجب شده بار دیگر امارات متحده عربی با همکاری برخی کشورهای عرب منطقه خاورمیانه، ایران را تحت فشار قرار داده و شورای همکاری خلیج فارس نیز همچون دفعات قبل ایران را به «اشغال این جزایر» محکوم کرده است. با این حال وزارت امور خارجه ایالات متحده و بریتانیا علیرغم پیشینه معتبر مالکیت ایران بر این جزایر، با انتشار اطلاعیه‌ای سرنوشت این جزیره ها را به تصمیم دادگاه های بین المللی واگذار کرده است. کشورهای ایتالیا و فرانسه نیز در مواضع مشابهی خواستار ارجاع پرونده مالکیت جزایر سه گانه خلیج فارس به دادگاه های بین المللی شده اند.
در همین رابطه گفت و گویی داشته ایم با دکتر مهرداد خوانساری، دبیرکل سازمان موج سبز که در ادامه آمده است. به عقیده ایشان بیانیه اخیر کشورهای غربی به ویژه بریتانیا که سابقه ای تاریخی در این خصوص دارد، نتیجه دیپلماسی ضعیف ایرانی و ماجراجوئی‌های هسته ای سران تهران است:
  • سابقه تاریخی مالکیت جزایر سه گانه در خلیج فارس چه بوده؟
این تاریخ مفصلی دارد اما به بطور خیلی خلاصه، از زمان ورود نیروهای بریتانیا به آبهای خلیج فارس یعنی در قرن نوزدهم (در پی استراتژی کلان آنکشور برای دفاع و حفاظت از منافعش در هندوستان)و نقش این نیروها در تامین امنیت شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس -که امروزه به کشورهایی مثل امارات و بحرین بدل شده اند- این ماجرا مطرح و مورد بحث بوده است. در آن زمان اختلافی میان ایران و بریتانیا بر سر مالکیت این سه جزایر و بحرین که مرکز اصلی فرمانروائی بریتانیا در آن منطقه محسوب میشد، به وجود آمد. مناقشات دیپلماتیک بر سر مالکیت این جزایر ادامه داشت ضمن اینکه ادعای مالکیت ایران بر بحرین هم پابرجا بود تا اینکه در سال ۱۹۶۷ دولت بریتانیا اعلام کرد، قصد دارد تمام نیروها و پایگاه های نظامی خود را از شرق سوئز به آنطرف را برچیند. این تصمیم باید تا تاریخ ۳۱ دسامبر ۱۹۷۱ به صورت کامل اجرا میشد. پادشاه ایران در مصاحبه ای در سال۱۹۶۹ اعلام نمود که ایران این آمادگی را دارد که مالکیت بحرین را طی رفراندومی -از سوی سازمان ملل- به تصمیم ساکنین بحرین واگذار کند.
سازمان ملل نیز نماینده ای به بحرین اعزام کرد و نهایتا در جریان شور و مشورت‌های صورت گرفته و نتایج نظرسنجی از ساکنین بحرین به این نتیجه رسیدند که بحرین استقلال خود را اعلام کند. شاه نیز در نهایت علیرغم تمام مشکلات داخلی ناشی از این تصمیم، تسلیم این خواسته شد. در مقابل، دیپلماسی ایران توانست قبل از خروج نیروهای بریتانیا از منطقه تکلیف مالکیت جزیره های تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی را به عنوان بخشی لاینفک از خاک ایران روشن کند. دولت وقت ایران با شیخ شارجه توافق نامه ای (Memorandum of Understanding) بر سر حق مالکیت و اداره جزیره ابوموسی به امضا رساندند که اعتبار آن تا به امروز همچنان باقی‌ست. بر اساس این یادداشت، مالکیت جزیره ابوموسی به صورت مشترک میان ایران و شارجه تقسیم شد و قرار شد ایران تا زمانی که مراحل کشف و استخراج نفت صورت بگیرد و در آمد آن به صورت مساوی میان دو کشور تقسیم شود، سالیانه مبلغی را به شارجه بپردازد.
این در حالیست که این توافق بر سر مالکیت جزایر سه گانه به عنوان بخشی از سرزمین ایران زمانی صورت گرفته که کشوری به نام امارات هنوز اعلام موجودیت نکرده بود و مجموعه ای که امروز با نام امارات متحده عربی شناخته میشود، به صورت شیخ نشینی و مجزا تحت حمایت بریتانیا اداره میشد. پس از به وجود آمدن کشور امارات و تا زمانی که شاه بر مصدر قدرت در ایران بود کوچکترین اعتراضی روی این توافق صورت نگرفت؛ البته این توضیح لازم است که کشورهایی مثل عراق و لیبی در خصوص مالکیت ایران بر این جزایر به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کردند که این اقدام پس از هیاهوی زیاد آن‌ها در شورای امنیت، با پاسخ ایران و گفت و گوهای دیپلماتیک در نهایت راه به جایی نبرد و تغییری در وضعیت نهائی به وجود نیامد.
امارات متحده عربی پس از انقلاب سال ۵۷ و اشغال برخی مناطق جنوبی ایران توسط حکومت صدام حسین در جنگ با عراق، شرایط را مهیا دید تا با استفاده از موقعیت ضعیف و درهم ریخته ایران در روزهای اول جنگ، مساله مالکیت این سه جزایر، را مطرح سازد. از آن زمان به بعد هر زمان امارات متحده، ایران را در موقعیت ضعیفی ارزیابی کرده، این موضوع را پیش کشیده است. در سال ۱۹۹۲ نیز پس از آنکه ایران از برخی ساکنان تحت حاکمیت امارات برای ورود به بخش ایرانی جزیره درخواست روادید کرد، مناقشه ای بالا گرفت. ولی علیرغم تلاش مقامات وقت ایران برای حل این مشکلات، هیات اعزامی دیپلماتیک ایران که برای حل اختلافات از راه گفت و گو به ابوظبی سفر کرده بود، پس از تسری دادن موضوع مالکیت جزیره ابوموسی به دو جزیره دیگر از سوی امارات، الزاماً بدون توافق به تهران بازگشت.
در حال حاضر اماراتی ها با توجه به بالا گرفتن مناقشه هسته‌ای ایران با غرب بار دیگر شرایط را محیا ارزیابی کرده تا مساله مالکیت بر این جزایر را پیش بکشند. بیانیه امروز بریتانیا در خصوص حل مساله مالکیت این جزایر در دادگاه لاهه نیز نشان از ضعف دیپلماسی جمهوری اسلامی در مواجهه با این مساله دارد.
  • با توجه به پیشینه ای که فرمودید آیا علاوه بر موضوع پرونده هسته ای ایران عوامل دیگری در ادعاهای اخیر امارات دخیل هست؟
مسائل دیگری هم هست. در حال حاضر کشورهای عربی در چهارچوب اتحادیه عرب و شورای همکاریهای کشورهای عربی خلیج فارس همیشه فشار را بر ایران گذاشته و خواسته اند ایران را به عنوان اشغالگر سرزمین عرب معرفی کنند و در واقع نگاهی که به اسرائیل در منطقه هست را به ایران نیز نسبت دهند. این تلقی از سوی کشورهای عربی همواره در رسانه ها و فضای تاثیرگذار بر افکار عمومی داخلی تقویت شده است به گونه ای که از سال ۱۹۹۲ به بعد در تمامی نشستهای شورای همکاری های کشورهای عربی خلیج فارس قطعنامه ای در خصوص ادعای مالکیت امارات بر جزایر سه گانه صادر شده است. در همان سال های ابتدایی دهه ۹۰ شیخ زائد فرمانروای ابوظبی (و رئیس مجموعه امارات متحده عربی)، با قصد ایجاد یک لابی قدرتمند علیه ایران بر سر این جزایر، سفرهایی را به کشورهای عربی آغاز کرد. هرچند این اقدامات نیز نتیجه ای برای امارات در پی نداشت اما به تقویت فشارها بر ایران بر سر این مساله افزوده است. در این میان تنها شیخ شارجه است که احتمالاً به دلیل کسب در آمد مستقیمش از منابع نفتی جزیره ابوموسی که ایران به او میپردازد، انگیزه کمتری برای ایجاد تحریکات علیه ایران را داشهت باشد!.
  • برخی عنوان میکنند عربستان برای حاشیه ای کردن درگیریهای بحرین و جلوگیری از صرف نیرو و هزینه برای کنترل شرایط از موضع امارات علیه ایران دفاع کرده است؟
این مساله میتواند در شرایط موجود تا حدودی دخیل باشد اما پیش از اینها پرونده هسته ای ایران، حضور مستمر ناوگان پنجم دریایی آمریکا و هرزگاه بریتانیا در آبهای خلیج فارس و همچنین حضور تکاورهای فرانسوی در خاک امارات است که بر این شرایط می تواندر تاثیر بیشتر بگذارند.
  • جزیره ابوموسی که موقیت سیاسی و استراتژیک آن در سال های اخیر موضوع بحث کشورهای منطقه بوده، دارای جمعیت است؛ آیا هیچ اطلاعی از خواست ساکنین این جزیره در دست هست؟
جمعیت بخش تحت حاکمیت امارات به دو هزار نفر هم شاید نرسدد در حالی که در بخش تحت تسلط ایران پایگاه نظامی و تاسیسات خدماتی وسیعی ایجاد شده است. علاوه بر این به لحاظ نظامی نیروی دریایی ایران از زمان شاه تا کنون به این جزیره تردد دارند و امروز نیز به گفته کارشناسان، علاوه بر تجهیزات و جنگنده های نیروی هوائی، موشک‌های کرم ابریشم سپاه نیز در این جزیره مستقر شده است. در مجموع به نظر من جمعیت ایرانی در ابوموسی که اساساً متشکل از پرسنل نظامی می باشد، در مجموع شاید یک برابرو نیم جمعیت اماراتی ها باشد.
  • برخی ادعای مالکیت امارات بر این جزایر را در راستای هویت طلبی این کشور و سبک بودن وزنه تاریخی امارات نسبت به ایران در جغرافیای منطقه میدانند. به نظر شما عواملی از این دست تا چه اندازه در رویکرد امارات به این مساله تاثیر داشته است؟
به نظرم چنین مسائلی در مباحث مطرح شده حول مالکیت این جزایر از اولویت چندانی برخوردار نیست. توجه اصلی به موقعیت استراتژیک این جزیره ها در منطقه -به خصوص تاثیرگذاری بر رفت و آمدهای تنگه هرمز- و همچنین منابع نفتی آنهاست.
  • به نظر میرسد مساله حفظ تمامیت ارضی ایران به یکی از محورهای همگرایی نیروهای سیاسی ایران بدل شده، با این اوضاع سیاست های جمهوری اسلامی در قبال این مساله را تا چه اندازه در راستای منافع ملت ایران و حفظ تمامیت ارزی آن میدانید؟ موضع نیروهای سیاسی مخالف حکومت ایران در این شرایط چه باید باشد؟
نمیتوان گفت که سیاست های ایران در این زمینه خاص بر خلاف منافع ملی ایران بوده، برای مثال امارات اعتراض کرده «که چرا احمدی نژاد به ابوموسی سفر کرده است؟» در صورتی که به امارات متحده عربی مربوط نیست که احمدی نژاد -حال میخواهد رئیس جمهوری ایران باشد یا نباشد- قصد سفر به بخشی ازخاک ایران را کرده است. ایرادی که به جمهوری اسلامی در این جریان وارد است اینکه به واسطه اعمال سیاست های اشتباه در زمینه های دیگر به خصوص ماجراجویی های هسته ای، موقعیت حاکمیت ایران بر این جزایر را به خطر انداخته است.
ایران تا سال ۱۹۸۷ که نیروهای نظامی خارجی در آبهای خلیج فارس مستقر نبودند، یکه تاز میدان در آبهای خلیج فارس بود تا با اینکه به دست خودش با حمله کشتتیرانی بین المللی و کشتی های کویتی که با پرچم آمریکا تردد میکردند باعث شد تا نیروهای آمریکایی وارد خلیج فارس شوند که تا به امروز در آنجا باقی مانده و به یک پایگاه دائمی برای آنان تبدیل شده است. حضور ناوگان آمریکا در آبهای خلیج فارس و پشتیبانی بالقوه آنها از عربها در مقابل ایران، دیپلماسی ایران را به شکست کشانده است چرا که آنها پشت دامن آمریکا پنهان شده و خواهان تندوری به ایران هستند.
نحوه پیشرفت مذاکرات در پرونده اتمی و سیاست های ایران در عرصه بین المللی، به خصوص خطرات نظامی احتمالی حساسیتی به وجود آورده که میتواند مساله تمامیت ارضی ایران را -علیرغم عدم تمایل مستقیم جمهوری اسلامی به خدشه دارد شدن آن- به خطر بیاندازد. لذا گرچه جمهوری اسلامی به صورت مستقیم قدمی در راه به خطر انداختن تمامیت ارضی ایران برنداشته اما به طور غیر مستقیم دست به سیاست هایی زده که عواقب آن میتواند همان نتیجه ای را به بار آورد که خلاف خواسته خود آنان باشد.
منبع خبر:خبرگزاری موج سبز